نشست کتابخوان کودک کتابخانه شهید باهنر گزیک

دومین نشست کتابخوان کودک  شهرستان درمیان پنجشنبه 26 آذر ماه 1394 در کتابخانه شهید باهنر گزیک با حضور کودکان مهدکودک خضرا برگزار شد.  

  

 دراین نشست 5 نفراز مربیان مهد کودک خضرا و یک نفرکتابدار شهیدباهنر ویک نفر از اعضای کودک کتابخانه به معرفی کتابهایی مناسب رده سنی کودکان پرداختند.  

کتابهای معرفی شده در این نشست بدین شرح اند:  

"سه قدم دور تر از مادر", نوشته مصطفی رحماندوست از انتشارات محراب قلم / ارائه شده توسط زینب خسروی(مربی مهد کودک خضرا)

این کتاب قصه ای منظوم در باره جوجه ای  که با وجود هشدار مادرش از خانه بیرون می رود و گربه اورا شکار می کند. و در پایان راوی اززبان مادر جوجه می خواهد که بجه ها همیشه به حرف پدر و مادر خود گوش کنند و بدون اجازه از خانه بیرون نروند

"پرتقال", نوشته لوئیز اسپیلزبری , مترجم مریم سلطانیه از انتشارات نشر پیدایش/ ارائه توسط فائقه احراری( مربی مهد کودک)

این کتاب از سری کتاب هابی غذای سالم است توضیحاتی درخصوص میوه پرتقال واین که از کجا بدست می آید و چگونه تولید می شود. بعلاوه توضیح می دهد که چرا این ماده برای شما مفید است و چه مقدار از آن را باید مصرف کنیدو در پایان کتاب دستور تهیه یک غذای سالم و مقوی آورده شده است.

" آهوجان", نوشته محمد حمزه زاده , نقاشی فاطمه رادپور/ارائه شده توسط صدیقه شادی( مربی مهد کودک)

کتاب داستان دختری است که پدرش به جبهه رفته و مادرش نگران سلامتی اوست . مادر خواب می بیند که یک قالیچه با نقش  آهو برای حرم امام رضا برده اند و به این ترتیب مادر برزرگ به کمک پدر بزرگ این قالیچه را می بافند و به حرم امام رضا می برندو ادامه داستان...

" من اینجا هستم" نوشته سعیده محمد زکی گودرزی, تصویرگر بهن زارعیان از انتشارات علمی و فرهنگی/ ارائه شده توسط  فاطمه باقری( مربی مهد کودک)

این کتاب داستان دختر کوچک فلسطینی است که بر اثر حمله دشمنان خانه یشان خراب می شود و زیر آوار می ماند و دخترک در لحظاتی که زیر آوار است  کم کم در خواب می رود و خواب پدرش که شهید شده را می بیند و ادامه داستان...

"سکه و کباب", نوشته سید فرخ زند وکیلی , تصویرگر پروا  کارخانه  از انتشارات کتاب نشر/ ارائه شده توسط سعید خواجوی (عضو کودک  کتابخانه شهید باهنر)

این کتاب داستان فقیری است که از  کنار دکان کباب فروشی می گذشت. مرد کباب فروش  حریص و متقلب گوشت ها را به سیخ کشیده و به روی آتش نهاده باد می زد و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پیچیده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت و ادامه داستان...

"کلد کدو می تونه خودش کتاب بخونه" نوشته ناصر کشاورز , تصویرگر علی خداییاز انتشارات آستان قدس, کتابهای پروانه/ ارائه شده توسط سیده عاطفه حسینی( کتابدار)

این کتاب از سری کتابهای کله کدو و عمه جون است. کتاب پرداختن به لحظات دمدستی ولی شگفت انگیز زندگی کودک است، مثله اینکه: بچه همیشه دلهره‌ی اینو داره که نکنه وقتی تخم مرغ و سر سفره‌ی صبحونه میشکنه یهو یه جوجه از توش بیرون بپره! یا این کیه که تو آسمون هی صداهای وحشتناک در میاره بعد هم گریه می کنه همه خیس میشیم! راستش رو بخواین یکم از ذوق کردنم هم ماله یه شعره که توش کله کدو وقتی عمه‌اش بهش میگه که چرا تلویزیون تماشا نمیکنی و گلدونه بالای تلویزیون رو نگاه می‌کنی بهش میگه اگه راست میگی خودت نگاه کن! من حوصله‌اش رو ندارم! گله قشنگ‌تره.

"حالا کرگدن را قرت بده" نوشته یاسر عرب از انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی / ارائه شده توسط زهرا احمدی( مربی مهد کودک)

داستان درباره کرگدنی است که برای رسیدن به دریا و نوشیدن آب زلال تصمیم به سفر می گیرد و طی عبور از بیابان ها اتفاق هایی برایش می افتد که او را ادامه سفر باز دارد ولی کرگدن امید خود را از دست نمی دهد و در آخر به دریا  می رسد و این که همیشه امیدی هست چون امید ساز هست.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.